- روز پنجشنبه ساعت 10/5 شب مورخ1392/02/25با خانم فرح و حسین و ابراهیم حرکت از میدان دربند بسمت قله توچال شروع کردیم.پس گذشتن از کافه هاو قهوخانه ها کم کم مسیر تاریک تاریکتر می شد و فقط نورستارها و ماه بازیبای خاص اش تاریکی ر ابا شب مهتابیش روشن کرده بود. و آواز دل انگیز بلبلهاو صدای آبشارها سکوت شبانه را درهم می شکست و خودمان را در آغوش با صفای طبیعت میا فتیم و در ساعت 1 به پناهگاه شیرپلاه رسیدیم وهر چقدر در زدیم در را باز نکردن و نکردن غیر از ما چندنفر بچه های کوهنورد خا نم وآقا بودندو آنها مجبور شدند به پایین بر گردند. ما بعدازپرکردن بطریها از آب و کمی استراحت سا عت2 به سمت پناگاه امیری حرکت کردیم کم کم هوا سردو سردتر می شد و زوز باد سرما را شدید تر می کرد.سا عت 4/5 بود به پناگاه امیری رسیدیم از آدم پر بود حتی از ترس سرما داخل چا در زده بودن بلافاصله چای گذاشتیم پس از آن املت راگرم کردیم وهرکی بیدار می شد یه لقمه املت می دادیم.پس از چند ساعت استراحت 9 صبح به سمت قله توچال حرکت کردیم و پس گذاشتن 7 یال ساعت 11.5 به قله توچال رسیدم هوا آفتابی وزیبا صبحگاهی با صدای شادی صدها کوهنورد روز با نشا طی با دیدن دماوندرا می سا خت.بعد از عکس گرفتن به هتل توچال رفتیم واز آنجا به ایستگاه 5 توچال وسپس 3/5 بعد ازظهربه پناهگاه پلنگ چال آمدیم و وحید هم منتظر مابود. از دیدن ما خوشحال شد وبعد از احوال پرسی و دیدن دیگر بچه ها نهار خوردیم وسا عت 8/5 شب به درکه رسیدیم صعود مو فق وبا نشا طی بود جای بقیه بچه ها واقعا خالی بود..